دانلود آهنگ جدید | پروا موزیک

دانلود دکلمه خسرو شکیبایی به نام به باغ همسفران - همراه با متن آهنگ

پروا موزیک تابع قوانین جمهوری اسلامی میباشد و در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد ثبت شده است .
پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

دانلود آهنگ به باغ همسفران از خسرو شکیبایی

دسته بندی : دکلمه تاریخ : چهارشنبه 2 سپتامبر 2015

خسرو شکیبایی به باغ همسفران

دانلود دکلمه خسرو شکیبایی به نام به باغ همسفران

Download Reciting By Khosro Shakibaei Called Be Baghe Hamsafaran

+ قسمتی از ترانه آهنگ به باغ همسفران

صدا كن مرا / صدای تو خوب است / صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

كه در انتهای صمیمیت حزن می‌روید / در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراك یك كوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌كرد

دانلود دکلمه خسرو شکیبایی به نام به باغ همسفران

آهنگ خسرو شکیبایی بنام به باغ همسفران با لینک مستقیم در رسانه ی پروا موزیک

دانلود آهنگ جدید به باغ همسفران ، با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، جهت پخش آنلاین به ادامه مطلب مراجعه کنید




دانلود آهنگ با کیفیت 320 دانلود آهنگ با کیفیت 128

متن آهنگ به باغ همسفران از خسرو شکیبایی

صدا كن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

كه در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراك یك كوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌كرد

و خاصیت عشق این است

كسی نیست،

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

میان دو دیدار قسمت كنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین، عقربك‌های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می‌كنند

بیا آب شو مثل یك واژه در سطر خاموشی‌ام

بیا ذوب كن در كف دست من جرم نورانی عشق را

مرا گرم كن

(و یك‌بار هم در بیابان كاشان هوا ابر شد

و باران تندی گرفت

و سردم شد، آن وقت در پشت یك سنگ،

اجاق شقایق مرا گرم كرد.)

در این كوچه‌هایی كه تاریك هستند

من از حاصل ضرب تردید و كبریت می‌ترسم

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم

بیا تا نترسم من از شهرهایی كه خاك سیاشان چراگاه جرثقیل است

مرا باز كن مثل یك در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد

مرا خواب كن زیر یك شاخه دور از شب اصطكاك فلزات

اگر كاشف معدن صبح آمد، صدا كن مرا

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد

و آن وقت

حكایت كن از بمب‌هایی كه من خواب بودم، و افتاد

حكایت كن از گونه‌هایی كه من خواب بودم، و تر شد

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند

در آن گیروداری كه چرخ زره‌پوش از روی رویای كودك گذر داشت

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد

چه ادراكی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم،

تو را در سرآغاز یك باغ خواهم نشانید.

دیدگاه کاربران انتشار یافته : 0 - در انتظار بررسی : 45
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.