اول اول، آخر آخر

باطن باطن، ظاهر ظاهر

ظاهر و باطن، ز آدمی و جن

کیست مجاور،  کیست مسافر

نیست تن آسان، هستی از آن سان

بلکه جز انسان، نیست مجاور

باز به جز من، چون می روشن

کرده که دردن، قطع ره سر

گه به جوارم،  گاه سوارم

بین به عیارم، نیست مزور

اول اول، آخر آخر

باطن باطن، ظاهر ظاهر

سقطه ندارد احمد امجد، سایه ندارد طیب و طاهر

خسف نبیند ماه محمد، کسف ندارد مهر مظاهر

اول اول، آخر آخر

باطن باطن، ظاهر ظاهر

صلی و سلم سید اعلم، سلم مسلم سیدنا

اسلم و نسلم  ذکر معلم از تو در عالم سیدنا

حضرت باران، زمزم یاران

ماه دلداران، سلطان ما

میر عیاران، کرده در فاران

کعبه را یاران، سامان ما

ساقی ای ساقی  کن می باقی، در جام ما

 زهر غم را شهد کن به مشتاقی، درکام ما

اول اول، آخر آخر

باطن باطن، ظاهر ظاهر