دانلود آهنگ وطن از همایون شجریان
همایون شجریان وطن
دانلود آهنگ جدید همایون شجریان به نام وطن
Download New Music By Homayoun Shajarian Called Vatan
+ قسمتی از ترانه آهنگ وطن
وطن! وطن! نظر فکن به من که من
به هر کجا، غریبوار، که زیر آسمان دیگری، غنودهام
همیشه با تو بودهام،
همیشه با تو بودهام، همیشه با تو بودهام
اگر که حال پرسی ام، تو نیک میشناسی ام
من از درون غصه ها و قصه ها برآمدم
حکایت هزار شاه با گدا
آهنگ همایون شجریان بنام وطن با لینک مستقیم در رسانه ی پروا موزیک
دانلود آهنگ جدید وطن، با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، جهت پخش آنلاین به ادامه مطلب مراجعه کنید
متن آهنگ وطن از همایون شجریان
وطن! وطن! نظر فکن به من که من
به هر کجا، غریبوار، که زیر آسمان دیگری، غنودهام
همیشه با تو بودهام،
همیشه با تو بودهام، همیشه با تو بودهام
اگر که حال پرسی ام، تو نیک میشناسی ام
من از درون غصه ها و قصه ها برآمدم
حکایت هزار شاه با گدا
حدیث عشق ناتمام آن شبان به دختر سیاه چشم کدخدا
ز پشت دود کشتهای سوخته درون کومه های سیاه
ز پیش شعلههای کورهها و کارگاه
تنم ز رنج، عطر و بو گرفته است
رخم به سیلی زمانه خو گرفته است
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبودهام
یکی ز چهرههای بیشمار تودهام
چه غمگنانه سال ها که بال ها زدم به روی بحر بیکنارهات
که در خروش آمدی، به جنب و جوش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موج های تو
که یاد باد اوج های تو
در آن میان که جز خطر نبود
مرا به تختهپارهها نظر نبود
نبودم از کسان که رنگ و آب دل ربودشان
به گودهای هول
بسی صدف گشودهام
گهر ز کام مرگ در ربودهام
بدان امید تا که تو دهان و دست را رها کنی
دری ز عشق بر بهشت این زمین دل فسرده واکنی
به بند ماندهام شکنجه دیدهام
سپیده هر سپیده جان سپردهام
هزار تهمت و دروغ و ناروا شنودهام
اگر تو پوششی پلید یافتی
ستایش من از پلید پیرهن نبود
نه جامه، جان پاک انقلاب را ستودهام
کنون گر ز خنجری، میان کتف خستهام
اگر که ایستادهام و یا ز پا فتادهام
برای تو، به راه تو، شکستهام
برای تو، به راه تو، شکستهام
اگر میان سنگهای آسیا چو دانههای سودهام
ولی هنوز گندمم غذا و قوت مردمم
همانم آن یگانهای که بودهام
سپاه عشق در پی است
شرار و شور کار ساز با وی است
دریچههای قلب باز کن
سرود شب شکاف آن
ز چار سوی این جهان
کنون به گوش می رسد
کنون به گوش می رسد
من این سرود ناشنیده را، به خون خود سرودهام
نبود و بود برزگر را چه باک اگر برآید از زمین
هر آنچ او به سالیان فشانده یا نشانده است
وطن! وطن! تو سبز جاودان بمان
که من،
پرندهای مهاجرم، که از فراز باغ با صفای تو
به دوردست مه گرفته پر گشودهام
وطن! وطن! وطن! وطن!
تو سبز جاودان بمان
تو سبز جاودان بمان
عینه باباش عااالی میخونه